طاهره نظری ایلخانی آبادی؛ مجتبی گراوند؛ داریوش نظری
چکیده
انسانشناسی دینی بهمنزلۀ رویکردی میانرشتهای، جایگاه انسان را در نسبت با آموزههای الهی بررسی میکند. این مفهوم در سنت امامیه، بهویژه از منظر انگارۀ «انسان کامل» و پیوند آن با نظام دینی، ...
بیشتر
انسانشناسی دینی بهمنزلۀ رویکردی میانرشتهای، جایگاه انسان را در نسبت با آموزههای الهی بررسی میکند. این مفهوم در سنت امامیه، بهویژه از منظر انگارۀ «انسان کامل» و پیوند آن با نظام دینی، صورتی متمایز یافته است. پژوهش حاضر با روش توصیفیتحلیلی میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که بازتاب انسانشناسی دینی در دو متن شاخص امامیه یعنی الغارات تألیف ابراهیمبنمحمد ثقفی کوفی (۲۸۳ ق) و النقض نوشتۀ عبدالجلیل قزوینی رازی (۵۶۰ ق) چگونه صورتبندی شده است. با وجود تفاوت در مشرب فکری این دو مؤلف ثقفی بهعنوان محدث و قزوینی بهعنوان متکلم هر دو تاریخ را بهمثابۀ ابزاری برای بازنمایی سیمای انسان دینی و دفاع از هویت شیعی، در سه محور مشترک به کار گرفتهاند: هویتسازی مبتنیبر عقل و اخلاق، بهرهگیری از روایتهای تاریخی، و تعامل با زمینههای اجتماعی. تأکید الغارات بر انسجام اخلاقی و گرایش النقض به تقریب مذهبی، از گذار گفتمان امامی بهسوی نگرشی تعاملگرا حکایت دارد. در این چهارچوب، انسان کامل موجودی چندبُعدی است که از رهگذر عقل، اخلاق و شریعت، نقش اصلاحگرانهای در جامعه ایفا میکند. مؤلفان باتکیهبر عقلانیت، دو مسیر مکمل را ترسیم کردهاند: مسیر دروندینی با تثبیت هویت شیعی و مسیر بروندینی با گرایش به دیالوگ چندفرهنگی. از منظر آنان، تاریخ نه صرفاً روایتی از رخدادها، بلکه ابزاری معرفتی برای تبیین ارزشهای انسانی و نجاتبخش تلقی میشود و در این میان، مفهوم «انسان کامل» بهعنوان الگویی جامع از کمال انسانی در منظومۀ معرفتی امامیه جایگاهی محوری مییابد.