روح الله شهابی؛ محمد امیر احمدزاده
چکیده
برای کاربرد یافتههای روانشناختی در تحلیلهای تاریخی یک زیربنای نظری قوی وجود دارد چرا که روانشناسی مطالعه رفتار انسان در حال و تاریخ مطالعه رفتار و تجربه انسان در گذشته است. به نظر میرسد برای این ...
بیشتر
برای کاربرد یافتههای روانشناختی در تحلیلهای تاریخی یک زیربنای نظری قوی وجود دارد چرا که روانشناسی مطالعه رفتار انسان در حال و تاریخ مطالعه رفتار و تجربه انسان در گذشته است. به نظر میرسد برای این کاربرد دو دوره به هم مرتبط میتوان قائل بود؛ در دوره نخست دیدگاههای رویکرد روانتحلیلگری فرویدی در تحلیل ویژگیهای شخصیتی رهبران سیاسی مورد استفاده قرار گرفت و تصمیم رهبران سیاسی در شکلگیری رویدادهای تاریخی را با چنین نگاهی تفسیر کردند. مشکلات رویکرد روانتحلیلگری باعث ظهور رویکرد دوم یعنی دیدگاه-های روانشناسی بیننسلی در تحلیلهای تاریخی شده است به گونهای که تغییر در روشهای فرزندپروری بهپیشبرنده تغییرات اجتماعی دانسته شد و این اعتقاد بوجود آمد که نگرشها و رفتارها با کودک و سیر تکاملیِ فرزندپروری، تاریخ را شکل میدهد. برای چنین ادعای تاریخی، شواهد نظری روانشناختی (دیدگاه ویگوتسکی) وجود دارد اما همچنان فقدان حمایت تجربی را میتوان ضعف عمده این رویکرد دانست. در این مقاله این ادعاها با یک رویکرد انتقادی مرور خواهد شد و در پایان به منظور بهرهمندی از دانش روانشناسی در تحلیل تاریخی توصیههایی خواهد شد.