صدیقه پورمختار؛ مرتضی افشاری؛ خشایار قاضی زاده
چکیده
رویکردها و تعاریف متنوع و گاه متفاوت در مطالعات هنر اسلامی، بررسی شاخههای مختلف این هنر را پیچیده کرده است. سنتگرایی و تاریخینگری، دو رویکرد غالب در این شاخۀ هنری، هر یک به گونهای ...
بیشتر
رویکردها و تعاریف متنوع و گاه متفاوت در مطالعات هنر اسلامی، بررسی شاخههای مختلف این هنر را پیچیده کرده است. سنتگرایی و تاریخینگری، دو رویکرد غالب در این شاخۀ هنری، هر یک به گونهای به هنر اسلامی مینگرند. اصل در سنتگرایی بر سنت و اصول تغییرناپذیر نهاده شده، در حالی که در تاریخینگری، تاریخ و زمینههای آن، این جایگاه را دارا هستند. سنتگرایان هنر اسلامی را نتیجۀ فیضی میدانند که در وجود هنرمند جریان یافته و آموزههای خرد جاویدان را در اثر هنری به تجسم صوری رسانده، اما نگاه تاریخینگر، آثار هنری را محصول جبر تاریخی و زمینههای آن در دورههای مختلف میداند. این تفاوتها و مواردی از این دست، باعث پیچیدگی در بررسی آثار هنری حتی در جشنوارههای معتبر شده و معیارهای گوناگون و گاه متعارضی برای داوری آثار هنر اسلامی در نظر گرفته میشود. این پژوهش، با روش توصیفیتحلیلی و تحلیل گفتمان ارنستو لاکلا و شانتال موفه و رویکردی تطبیقی، سنتگرایی و تاریخینگری را بهعنوان گفتمان در نظر گرفته و درصدد است تا به پرسشهایی از این دست پاسخ دهد: دو رویکرد غالب در هنر اسلامی چگونه با روش تحلیل گفتمان بررسی میشوند، چرا با وجود این دو گفتمان غالب، در تعریف هنر اسلامی و شاخصهای اصلی آن وحدت نظر وجود ندارد؟ و بدین صورت زمینهای فراهم آورد تا شرایط تعدیل تعاریف یا طرح تعریف جامعتر فراهم شود. از یافتههای پژوهش میتوان به جامعومانع نبودن این رویکردها بهتنهایی در مطالعات هنر اسلامی و شباهتنداشتن در اجزای گفتمانی جهت ایجاد گفتمان مشترک اشاره کرد.