حسین عزیزی
چکیده
این پژوهش درصدد مطالعۀ چندوچون موضوع مطاعن و مثالبنگاری شرق اسلامی به روش اسنادی و کتابخانهای با رویکرد تاریخی و تحلیلی و انتقادی است. ریشۀ تاریخی این مثالبنگاریها که با هدف ثلب، یعنی عیبگویی، ...
بیشتر
این پژوهش درصدد مطالعۀ چندوچون موضوع مطاعن و مثالبنگاری شرق اسلامی به روش اسنادی و کتابخانهای با رویکرد تاریخی و تحلیلی و انتقادی است. ریشۀ تاریخی این مثالبنگاریها که با هدف ثلب، یعنی عیبگویی، سرزنش و بدگویی از رقیب نوشته شدهاند، رقابتهای جاهلی و قومی است، اما پس از اسلام بهتدریج به موضوعاتی چون مذاهب فقهی و کلامی، رهبران سیاسی، فرقهها، ائمۀ مذاهب و تصوف توسعه یافت. بررسیها نشان میدهد که جریان مثالبنگاری نیز مانند تاریخنگاری اسلامی، غالباً به شرق اسلامی تعلق دارد و در غرب اسلام بهجز یادداشتهای کوتاه مطلب دندانگیری به چشم نمیخورد. مثالبنگاری، غالباً تحتتأثیر علل و عوامل غیراخلاقی چون غلو، شعوبیگری، عصبیتِ قومی، عوامل سیاسی اجتماعی، خصومت و سوءتفاهم، رقابتها و انگیزههای سودجویانه، جای خود را در تاریخ ادبیات اسلام بازکرده است، اما از دخالت عواملی چون حقیقتجویی، جرح و تعدیل راویان، صیانت از ایمان مردم و دفع و طرد بدعتگذاران یا وجوب تقابل با بدگویان و بدنویسان در تألیف آنچه مثالبنگاری نامیده میشود، نمیتوان چشم پوشید. بسیاری از فقها و صاحبنظران بر این باورند که مثالبنگاریها در پرتو این انگیزهها، موضوعاً از عنوان مثالب، خارج و به فعل اخلاقی تبدیل میشود یا بهسبب مصلحت مهمتر، از نظر حکم فقهی از دایرۀ حرمت خارج میشود. به نظر میرسد بسیاری از مثالبنگاریهای موجود با همین انگیزهها تدوین یافتهاند و مقاصد مهم دینی و مذهبی را دنبال کردهاند، اما از این واقعیت نیز نمیتوان چشم پوشید که همین آثار از نظر سلبی نیز در ایجاد بدبینیها و بدگوییها و دشمنیها نقشی انکارناپذیر داشتهاند.